دوش من به تو بد گفتم

دوش من به تو بد كردم 

ناسنجيده بيان كردم

بر تو بد گونه نظر كردم

 

زان  كرده  پشيمانم

دانم كه مرا بخشي ، از كرده ، نالانم 

حاضر نبوُدم  هرگز غم را زتو من بينم

نادان شدم آخر ، خود غم كده ات كردم

 

اي خوب و اي نيكي اي يار 

از كرده خود سخت پشيمانم و گرفتار

حتي تو اگر مرا بخشي

شرمم بشود از اين كلام وحشي


92/10/27