شرح حال صادق هدایت به قلم خودش و ایدئولوژی وی از نظر دیگران
من همان قدر از شرح حال خودم شرَم میکنم که در مقابل تبلیغات
امریکایی مآبانه. آیا دانستن تاریخ تولدم به درد چه کسی میخورد؟ اگر
برای استخراج زایچهام است، این مطلب فقط باید طرف توجّه خودم باشد.
گرچه از شما چه پنهان، بارها از منجّمین مشورت کردهام اما پیش بینی
آنها هیچ وقت حقیقت نداشته. اگر برای علاقهٔ خوانندگانست؛ باید اول
مراجعه به آراء عمومی آنها کرد چون اگر خودم پیشدستی بکنم مثل این
است که برای جزئیات احمقانهٔ زندگیم قدر و قیمتی قائل شده باشم
بعلاوه خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی میکند از دریچهٔ
چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و ازین جهت مراجعه به عقیدهٔ خود
آنها مناسب تر خواهد بود مثلاً اندازهٔ اندامم را خیاطی که برایم لباس
دوخته بهتر میداند و پینهدوز سر گذر هم بهتر میداند که کفش من از
کدام طرف ساییده میشود. این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان
میاندازد که یابوی پیری را در معرض فروش میگذارند و برای جلب
مشتری به صدای بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل میکنند. از
این گذشته، شرح حال من هیچ نکتهٔ برجستهای در بر ندارد نه پیش آمد
قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشتهام نه دیپلم مهمی در دست
دارم و نه در مدرسه شاگرد درخشانی بودهام بلکه بر عکس همیشه با
عدم موفقیت روبهرو شدهام. در اداراتی که کار کردهام همیشه عضو مبهم
و گمنامی بودهام و رؤسایم از من دل خونی داشتهاند به طوری که هر
وقت استعفا دادهام با شادی هذیانآوری پذیرفته شدهاست. رویهمرفته
موجود وازدهٔ بی مصرف قضاوت محیط دربارهٔ من میباشد و شاید هم
حقیقت در همین باشد.
ایدئولوژی:
هدایت در دورهای از زمان که ایدئولوژی مذهب و سوسیالیسم حاکم بود
پای در مسیر مخالف این ایدئولوژیها نهاد. بیگانه ستیزی و به ویژه
عربستیزی، پرستش نژاد ایرانی، ضدیت با اسلام به عنوان یک دین غیر
ایرانی و همچنین پرستش ایران باستان و ایران دوره ساسانی همه و
همه بر ایدئولوژی متفاوت وی به عنوان یک نویسنده دوره مشروطه تاکید
دارند. آنچه در نوشتههای هدایت بیش از همه به چشم میآیند عشق
دردآلود او نسبت به ایران است و تاثر عمیق او نسبت به وضع ایران است
که وی در رساله طنزآمیز کاروان اسلام (البعثة الاسلامیة الی البلاد
الافرنجیة) به آن اشاره میکند.